What Is Reliability, Availability And Maintainability Ram?
جولای 10, 2024What’s Contact Heart Automation?
آگوست 23, 2024یادداشتی دربارهی «بالابر غذا»ی هارولد پینتر
شخصیتهای پینتر در بالابر غذا شکلی متفاوت از بیخانمانی را تجربه میکنند. آنها هر روز در خانهها یا در فضاهای سربستهای زندگی میکنند که در آن باید ماموریتی انجام دهند. گاهی اوقات چند روز در یک مکان باقی میمانند اما هرگز جایی برای سکونت ندارند. بن و گاس روزها در همان خانهها میخوابند و شبهایی که ماموریتشان پایان یافته رهسپار جایی دیگر میشوند. برای آنها روال عادی زندگی در همین جابجا شدنها و مواجه شدنها با فضاهایی جدید و انتظار کشیدنها برای دریافت دستور تعریف شده است. بالابر غذا اما از مکانی آغاز میشود که اختلالی در انتظار آنها به وجود آورده است. اتاقی که بن و گاس این بار در آن هستند با تمام جاهایی که قبلا بودهاند تفاوت مسوسی دارد و برای کسانی که تجربه بودن در مکانهای بسیاری را داشتهاند این تفاوت محسوس را فقط میتوان با غریبهگی بیش از حدش نشان داد. در واقع بن و گاس وضعیتی را تا پیش از حضور در این اتاق تجربه کردهاند که پینتر از آن برای دراماتیک کردن مکان استفاده کرده است. اتاق اجزایی دارد که به مرور با آن آشنا میشویم و البته این آشنایی ما با آن اجزا همراه با آشنایی کاراکترها اتفاق میافتد. با انکشاف هر جزئی از اتاق توسط کاراکترها ما نیز با آن جز آشنا میشویم. به بیان دیگر نویسنده به سمت بازی با اطلاعاتدهی یا پنهان کردن اطلاعات از مخاطب نمیرود و نیازی هم به رفتن به سمت آن پیدا نمیکند. ما در برابر اتاق همانند بن و گاس در برابر آن هستیم و البته واقعا در برابر اتاقی هستیم که کل فضای زندگی آنها و ما را در طول نمایش در برمیگیرد. در ابتدای نمایش دو تخت خواب، یک دریچه، و دو در وجود دارند به همراه گاس که از داخل کفشهایش سیگار و کبریت در میآورد و بن که روزنامه میخواند. آنها منتظر تماس کسی هستند که ماموریتشان را محول کند اما در خلال این انتظار آرام آرام با اجزای مختلف مکانی دور و بر خودشان آشنا میشوند که به مرور اضطراب آنها و ما را افزایش میدهد و در نهایت به اوج میرسد. در واقع ریتم اضطراب آنها با تنگنای اتاق که هر لحظه تنگتر میشود تنظیم شده است. البته ناامن بودن این مکان جدید برای گاس بیش از بن محسوس است و اوست که دائما با سؤالهای خود شکبرانگیز بودن حضور در آنجا را رساتر بیان میکند. او ابتدا با سیفونی مواجه میشود که درست کار نمیکند و وقتی آن را میکشد صدایش خالی شدنش دقایقی دیگر خواهد آمد یعنی زمانی که اجزای دیگری از اتاق را کشف کرده است. این که این اتاق پنجره نارد، اکاناتش سیار کمتر از آخرین جایی است که در آن بودهاند چون رادیو ندارد، نمیشود در آن چای گذاشت و ملافههایش بوی گند میدهد. او به این نتیجه رسیده است که «آنها» دیگر اهمیتی به بن و گاس نمیدهند. این اضطراب در لحظاتی اوجهایی را تجربه میکند، لحظاتی که ارتباطی با بیرون از اتاق برقرار میشود. اولین ارتباط در همان ابتدای نمایش هست که نامهای از زیر در خروجی اتاق به داخل پرتاب میشود. درون نامه چند چوب کبریت قرار دارد و فرستندهی آن پیدا نمیشود. دومین ارتباط در میانه نمایش و جایی است که از بالابر غذا نوشتهای به پایین میآید و سومین ارتباط هم لحظهای که لولهی مکالمه کشف میشود. در ارتباط اول اضطراب کمی بالاتر میرود، ارتباط دوم با سر و صدای بالابر غذا آغاز میشود که در همان لحظه بن و گاس اسلحههایشان را برمیدارند تا به آن واکنش نشان دهند. در واقع ترس و اضطرابی فراوان با صدایی که بعدا معلوم میشود مربوط به دریچهی بالابر غذاست ایجاد میشود و آخرین المان، المانی است که از آن دستور شلیک صادر میشود. شلیک به سمت گاس!
بالابر غذا، نمایشنامهای که حتی نام آن به یک عنصر مکانی که قابلیت حرکت دارد اشاره میکند، نمونهی موفق و متفاوتی از دراماتیک کردن مکان در یک موقعیت است؛ مواجههی بیخانمانهایی که خانههای زیادی را تجربه کردهاند با اتاقی که با شکافی که در تجربهشان ایجاد میکند. هم نحوهی ایجاد این شکاف و هم نحوهی مواجهه بن و گاس و مای مخاطب با ریتمی پیش میرود که دائما اضطراب و اضطرار موقعیت را تشدید میکند و دقیقا در اوج آن نمایش به پایان میرسد.