نگاهی به کارنامه هنری ”جلال تهرانی”، نویسنده، کارگردان و طراح؛ رضا آشفته
دسامبر 26, 2023یادداشت «ساقی سلیمانی» دربارهی «لاموزیکا سوم» اثر «جلال تهرانی»
دسامبر 27, 2023![درباره متن و اجرای «لاموزیکا سوم» اثر جلال تهرانی](https://tehranschool.ir/wp-content/uploads/2023/11/La_Musica_Troisieme-1398-For_Photographers-12-1-1200x799.jpg)
دیباچه سالها پیش دیر زمانی که در یادم نیست کی و کجا خواندم که کافکا در یکی از یادداشتهایش نوشته نوشتن بیرون جهیدن از میان مردگان است. هر چند بعدتر که خود یادداشتهای کافکا را خواندم دیدم که درست تر این جمله آن است که نوشتن نوعی بیرون جستن از صف قاتلان است….. بسیار در همه ی این سالها ستیز پیرامون آن بود که کافکا گفته است قاتلها و نه مردگان و چه گفتآوردها که در این سویه شکل نگرفت، اما آنچه که من را درگیر کرده بود این بود که چگونه نوشتنی چنان است که کرانه گذار مرگ و زندگی است؟
پاسخ را دیر اما دقیق و درست به میانجی استاد همیشه ام دکتر میر عبدالحسین نقیب زاده :یافتم مهم سخن با نوشته نیست که ما را از مردگی می.رهاند چه بسیار نوشته ها که مرده هستند و خود مرگ و چه بسیار سخنها و گفتارها که زنده هستند و سرشار از زندگی آنچه که رنگ زندگی بر نوشتار با سخن میزند ارجی است که بر حقیقت میگذارند. اندیشیدن به معنای فلسفه ورزی بی گمان با نگرش استاد و شاگرد سقراط و افلاتون به حقیقت آغاز شده است. سقراط در برابر سوفیستها که برای حقیقت ارجی نمیشماردند و از شیوه ی خطابه یا گفتار بلند بهره می گرفتند، گفت و گو را بر می گزیند تا به یاری آن هر چه بیشتر بتواند از پس ژرف نگری به گوهر راستین و حقیقت چیزها نزدیک شود. نقیب زاده، ۱۳۹۶، ص ۳۲-۳۳)
بی شرمی سوفیست ها تا به آن کرانه بود که امروز سخنی را بر جای مینشاندند و فردا اگر کامیابی بیشتری در کار بود، پاد همان سخن را میگفتند بی هیچ آزرمی وقتی که این اندیشه در میان باشد که حقیقتی در کار نیست و تنها سود است که بر همه چیز نخستین دارد بردن انسانها به تاریکی امری بهنجار جلوه می کند.
اما در همان اکنون تمامی کوشش سقراط – افلاتون بیرون آوردن انسانها از تاریکی ناآگاهی به سوی روشنایی(آگاهی) بود.
سقراط افلاطون گونه ای از گفت و گو را به کار می گرفتند (سقراط) در سخن راندن و افلاطون در نوشتن) که به میانجی آن شنونده یا خواننده توجه اش برانگیخته شود و پس از نگریستن از گوشه هایی که تا پیش از آن بر پدیده نگریسته بود، پدیده برای او آشکار و روشن گردد درست پاد روش سوفیست ها که با گفتاری بلند و سود جستن از پیچده نمایی سخن خود را بر جای مینشاندند برای آشنایی بیشتر به کتاب دکتر نقیب زاده نگاه شود.
با هم نگری: میتوان گفت که جدا از آن که به پیروی از استاد سخن راندن را برگزینیم یا به پیروی از شاگرد نوشتن را افلاتون نوشته هایش را به شکل گفت و گو دیالوگ می(نگارید مهم آن است که سخن یا نوشته دارای چونان ویژگیهایی باشد که از میان مردگان و قاتلان به میانجی آن بتوان بیرون پرید ،روشن دقیق و هشیاری بخش باشد نه تاریک نادقیق و پیچیده نما که به گیجی بیانجامد.
گشایش مارگاریت دوراس ایزدبانوی رمان نوی فرانسه است که در کنار آن فیلمنامههای سترگ (هیروشیما، عشق من و نمایشنامه های درخشانی لاموزیکا) نخست و (دوم را نوشته و هم بعضی را به مانند گفت: ویران کن نخست)، را کارگردانی کرده است. آن گونه که پیشتر آمد میتوان از دو گونه سخن راند. نخست گونه ی سقراطی افلاتونی آن گفتگو که روشنایی بخش است و پیش رونده و هشیار ساز و دوم گونه ی سوفیستی آن گفتار – تک گویی که شنونده را در تاریکی نگاه میدارد و با پس بردن آن به ناهشیار گشتن او می انجامد.
دوراس که بیشینه ی اثرهایش به مانند همین لاموزیکا نخست و دوم پیرامون بن بست و بی فرجامی پیوندهای انسانی و زندگی به نگارش درآمده اند از شیوه ای بسیار پیچیده اما گیرا در شکل (فرم) کارش بهره می گیرد: نوشتن متن بر بنیان گفت و گو در نگاه نخست اما با پیروی از شیوه ی سوفیستها و آن را به گفتار فروکاستن.
به عبارت دیگر در برخورد نخست دو تن به گفت و گو با یکدیگر می پردارند تا با روشن کردن تمامی گوشه های یک پیوند خود و دیگری را یاری رسانند تا بیشتر از همه ی بعدهای آن آگاه شوند اما در کنش با کاربست شیوه ی سوفیستی (یعنی گفتار برای برجای نشاندن هر چه بیشتر حقانیت خود هر چه که پیش تر گفت و گو اما در اصل (گفتار می کنند خود و ما را در تاریکی و ناآگاهی فرو میبرند پس میتوان ریختار شکلی متن دوراس را این گونه بر ساخت: نوشتن در لایه ی نخست به شکل گفت و گو اما شیوه ی کنش گفت و گو به مانند گفتار.
از دگر سو بن مایه ی این متن و بسیاری دیگر از متنهای دور اس بن بست در پیوندهای انسانی و ویران شدن آنهاست به میانجی آن که گفت و گویی شکل نمیگیرد و هرکس سخن خود را میگوید و آن را برجای می نشاند. در ادامه باید دید تهرانی با این ساخت مایه ها برای کار خود چه می کند.
تنه ی نوشتار: اکنون باید نگریست که متن و اجرای تهرانی با این ریختار و بن مایه چه میکند؟
متن: من در اینجا تنها به متن تهرانی که بر صحنه اجرا میشود می پردازم و نسبتی که با متن سرچشمه (دوراس) برقرار می کند. نوشتن درباره ی زبان متن اصلی پس از برگردان آن به پارسی کاری بیهوده است. اما آنچه که در اجرا دیده و شنیده میشود بسیار درست است. نمونه گزینش درست و به جای واژه ی شما برای سخن گفتن با دیگری به جای نام یا کمینه به کار بردن تو به نشانه ی نزدیکی در یک پیوند در نتیجه متن شکل دقیق ریختار دوراس را باز می سازد. واژگان هر چند به شکل گفت و گو اجرا میشوند اما بسیار بیش تر گفتار هستند، انگار که هر یک با خود سخن میگویند. نکته ی بعد دقتی است که در روند پیشبرد گفت و گوها به کار گرفته شده که منجر به بندآوری جمله ها می شود گفت و گوها نه چالش بر می انگیزند و نه پیش میبرند بلکه تنها پس میروند و به دور خود میچرخند اگر مهمترین ویژگی گفت و گوی سقراطی پیش برد و نزدیک کردن دیدگاهها به یکدیگر باشد، مهمترین ویژگی گفتار سوفیستی کار کرد آن به مانند ابزار بازی کودکان چرخ- -آسمانی است که کودک را در ظاهر بسیار جابه جا می کند اما سرانجام او را با سرگیجه به نقطه ی آغازین باز میگرداند و این کاری است که متن تهرانی پس از ۵۰ دقیقه با تماشاگر می.کند این زن و مرد که هستند؟ اینجا به واقع کجاست؟ چند لحظه ،روز ماه یا سال گذشته؟ این متن رویا، خیال، خواب توهم و یا رخدادی واقعی است؟ یا مهمتر از همه ی این پرسشها این دو زنده هستند یا دیداری پس از مرگ است؟ به هیچ یک از این پرسشها پاسخی سرراست داده نمیشود و به واقع هم هیچ یک از این پرسشها دلواپسی متن نیست متن در تکاپوی نشان دادن یک پیوند است که به میانجی نبود گفت وگو میان زن و مرد آن به بن بست میرسد و در نتیجه مرگ آن پیوند و ناممکن شدن اش رخ می نماید. در چنین الگوی رفتاری دیگر نه کسی دیگری را میبیند و نه آن را میشنود هر که خود و تنها با خود و در خود درگیر است. شما را بازگشت میدهم به درخشان ترین لحظه ی ،نمایش آنجا که این دو تن در کنار هم ناتوان از گفت و گو با یکدیگر هستند اما در نبود دیگری در پیاده رو با او و از نبود او سخن میگوید و میگرید.
میزانسن آنچه که بر صحنه رخ میدهد بی میزانسنی نیست بلکه به درستی نامیزانسنی است. یعنی میتوان اجرایی دید سرشار از حرکت و کنش و آنچه در تئاتر ایران میگویند حرکات فرم اما کار میزانسن نداشته باشد یا بی میزانسن باشد چرا که کار از بر ساختن سازواری درونی در میان کنشهای درونیاش ناتوان است پس نمیتوان آن حرکات زیاد و آشفته را میزانسن خواند پس من آن کارها را بی میزانسن اما آکنده از حرکت میخوانم کار تهرانی درست واژگونه ی این رفتار میزانسنی را بر می گزیند یعنی فروکاستن حرکت و کنشهای درون صحنه به کمینه ترین اندازه ای که شدنی است. بن مایه ی متن بن بست پیوندهای انسانی به میانجی شکل نگرفتن گفتگو است. برگردان این بنمایه به میزانسن میشود حرکاتی دقیق ،سنجیده کمینه که در نهایت میزانسنی را بر می سازد آکنده از ایستایی که در آن حرکتهای دوسویه ساخته نمیشود که من آن را نامیزانسن میخوانم در برابر کارهای سرشار از پویایی اما بی میزانسن نمونه نامیزانسنی و شکل نگرفتن کنش و رفتار دوسویه در صحنه ای از کار است که زن مرد را بر چهارپایه می نشاند بی هیچ همکاری از سوی او.
انجام نقش: بازیگران برای آن که توانایی همراهی با ریختار گفتاری متن دوراس تهرانی و از دگر سو نامیزانسن به درستی گزینش شده از سوی تهرانی را داشته باشند به شکلی از اجرای کمینه گرا سیر میکنند. بازیگران نمایان کردن حس آنچه که از درونشان در بیان می(جوشد و احساس آنچه را که از مواجه با دیگری دریافت میکنند به کم ترین اندازه ی شدنی میرسانند و نمونه ی خوب آن جایی است که مرد پیرامون کشتن زن سخن می گوید. هرچند از دیدگاه من جای داشت با بی پروایی بیشتری همان کمینه ی حس و احساس جاری در صحنه را از آن زدود.
صحنه و جامه: صحنه نزدیک به خالی است و جامه ی بازیگران هم چیزی نزدیک به جامه ی تمرین. هر دوی این طراحی بسیار به ساخته شدن فضایی که در آن مرز میان زنده بودن و مردن و زندگی و مرگ برداشته شده است یاری
می رساند.
نور: طراحی نور که از نشانه های آشکار کارهای تهرانی است اینجا هم در ساختن فضایی بشدت سرد و مرده و از دگر سو در همراهی با میزانسنهای نامیزانسن درجه نخست رفتار می کند.
هم افزایی در باهم نگری به متن میزانسن اجرای نقشها صحنه جامه و نور باید گفت این اجرا در نگاه نخست کوچک، بسیار بزرگ رفتار میکند و در ساختن فضایی مرده و نشان دادن پیوندی ویران و انسانهای ریخته شده ی پس از ویرانی کوبنده است.
-۱ نام متن را از نخستین کاری که از دوراس خواندم (۱۹۶۹) Detruiredit-elle وام گرفتم که از دیدگاه من شاهکار او هم هست.
سرچشمه ها:
دوراس مارگریت، ۱۳۹۱، لاموزیکا و لاموزیکای دوم برگردان قاسم روبین، تهران، نیلوفر.
كافكا ،فرانتس ۱۳۹۷ یادداشتها برگردان مصطفی ،اسلامیه تهران نیلوفر
نقیب زاده، میر عبدالحسین ۱۳۹۴ نگاهی به فلسفه ی آموزش و پرورش تهران کتابخانه ی طهوری.