یادداشت جلال تهرانی به بهانهی شروع اولین دورهی کارگاههای متمرکز مکتبتهران، در تاریخ ۲۲ تیرماه ۱۳۹۰
مارس 16, 2024تایید محیط؛ جلال تهرانی
مارس 16, 2024نمایه نماد و شمایل ایندکس سمبل و آیکون؛ سه وجهه ی شناخته شده در هر چیزی هستند که در معرض حواس ما قرار میگیرد. سالهاست که خواصی غیر از حواس پنجگانه معادلات میان این سه را به هم ریخته اند. سال هاست که این سه به سادگی قابل تفکیک نیستند و در هم تداخل میکنند می توان با احتیاط گفت که شمایل دلالت صریح دارد یعنی به صراحت بر موضوع دلالت میکند مثل عکس. اما چنانچه به بازی های ذهن و خیال اصالت دهیم شمایل نیز صراحتش را از دست میدهد مانند نمایه که دلالت استنتاجی دارد. مثل گرما که بر تابستان دلالت میکند نماد قرارداد است. مثل سوت داور فوتبال که نماد توقف است. بدین قرار شمایل مرتبه ای میان نماد و نمایه است. زیرا از یک سو قطعیت نماد را دارد و از سوی دیگر تضمن نمایه را. این ها هر سه حتی شمایل – موکول به بافت جغرافیایی فرهنگی هستند. گرما در مالزی تنها به تابستان دلالت نمی کند. گاو در فارسی دلالتهایی دارد که در هندی ندارد. ضمن اینکه حوزه ی دلالت ها از زبان تصاویر و اشیا فراتر رفته است مانند داوری که در مرتبه ای لفظ است در مرتبه ای شغل است در مرتبه ای شمایل است.
داوری در مرتبه ی اول شمایل است. آیکون است. از یک سو مثل عکس توی شناسنامه؛ صریح و شفاف است و یک بعد دارد و جزو امور ثابته است. از سوی دیگر چنین حکمی قاطعیت خود را از دست داده است. زیرا که در دهه های اخیر دلالتهای ذهنی و خیالی بر دلالتهای عقلی رجحان یافته اند. این روزها می شود گفت وجود شمایل بر ماهیتی دلالت می کند که از فرط ابهام قطعیت یافته است. یعنی که شمایل بر اصل دلالت می کند و در واقع بر هیچ چیز دلالت میکند زیرا میتوان حکم کرد که عکاس با فشار دکمه ای صاحب تصویر را در لحظه ای کشته است یا سازنده ی مجسمه زندگی را به مرگ تبدیل کرده است. با نقاش حقیقت را زیر رنگ هایش دفن کرده است. سالهاست که در مورد بسیاری از هنرمندان میشود به جای واژه ی آفرینش از ترکیب کفن و دفن استفاده کرد. امروزه شمایل نیز بیش از آنکه به مدلول خود راهنمایی کند، به ذهن و خیال بیننده اصالت میدهد ولی ما کماکان سعی میکنیم میان اینها وضوح و تمایز قائل باشیم. این آخرین دست و پا زدنهای ماست؛ در دنیایی که هر چه پیش میرود ذهن و خیال را به عقل و منطق و تأويل ذهن را به برداشت چشم برتری میدهد. بنابراین داوری در مرتبه ی شمایل خیلی وقتها، کاملاً بر خلاف انتظارات تئوریک ما عمل میکند چند سالی هست که آدم ها به هم انرژی مثبت و منفی می دهند.
آنها این انرژی را در حد شمایل واضح و صریح میبینند. اگر روزگاری برای نقاشی و پیانو به کلاس می رفتند، حالا برای انرژی به کلاس می روند.
داوری در مرتبه ی بعدی گزاره میشود ایندکس یا نمایه میشود انتزاعی از حقیقت را ادعا می کند. در این مرتبه، اگرچه با شمایل خیلی فاصله دارد اما میان گزاره و نفس داوری مشابهت هایی هست. مانند تابلوی احتمال ریزش کوه در کنار جاده که انتزاعی از حقیقت را به نمایش گذاشته است. در واقع این همان مرتبه ای است که به دست انسان شدنیست. در حد انتزاع شدنی است. وجود آن در جامعه ناگزیر است. چنانکه نصب تابلوی احتمال ریزش کوه ناگزیر است و همه ی کاری ست که از پلیس بر می آید. اما در مواجهه با این مرتبه از داوری همواره باید به یاد داشت که آن تابلو نمایه است و اصل کوه و جاده و ریزش دیگرند.
یعنی داوری ای که در مرتبه ی نمایه هاست به نسبی بودن برداشتها اصالت میدهد. شرافتش هم به همین است. یعنی که انسانی تر است. واژه های شرافت و انسانی در اینجا واژگان ارزشی نیستند. بلکه بر مناسبات واقعی میان حواس با عقل و منطق دلالت می کنند. این مرتبه از داوری در زمینه ی هنر، واقع گرایانه تر و قابل اعتمادتر است. داور در این مرتبه به داوری میان دو اثر دو متن مثلاً دو نقاشی یا دو عکس نمی پردازد. بلکه با اتکا به راهنماییهای نمایه ای که در متن یک اثر می یابد صلابت و تندرستی یا ضعف و نقصان آن اثر، آن متن مثلاً نقاشی یا عکس را کشف میکند به یک قطعه ی موسیقی گوش میکند بی آنکه آن را با قطعات دیگری که در ذهن دارد قیاس کند. بعد با شما در باره ی آن موسیقی حرف میزند. او دارد داوری می کند. داوری در مرتبه ی بعدی نماد میشود سمبل میشود. تابلوی ورود ممنوع نماد است. میان نماد و موضوع هیچ مشابهتی از نوع علاقه نیست مگر این که یکی نماد دیگری ست. یعنی که داوری در مرتبه ی نماد امری قراردادی ست. در اداره ی جامعه بخش شاملی از این مرتبه ی داوری به مردم سپرده می شود. تفاوت این واگذاری با واگذاری مرتبه های پیشین این است که در این داوری امکان تأویل نیست. در این مرتبه عیسی به راه خود موسی به راه خود نمیشود. یعنی که ورود ممنوع است. به همین خاطر نمادها قوی ترین معیارهای داوری هستند. واژه ی قوی نیز در اینجا به مفاهیمی مثل صلاحیت و درستی راهنمایی نمی کند. بلکه منظورش قدرت نماد در تعیین حکم است. هرگاه یک نماد به اوج قدرت خود نزدیک شود خود از دلالت های داوری برخوردار میشود؛ هر چند نابه جا و غلط مثل سوت داوری که اگر در زمین فوتبال نماد توقف است؛ در زندگی بیرون از فوتبال بازیکنان حرفه ای نیز هر بار که به گوششان برسد حکم توقف را صادر می کند. در بحث اسطوره ها هم چنین اتفاقی می افتد که خوب است با آنچه آمد اشتباه نشود. مثلاً در فرهنگ ما، هر بار عطسه، حکم توقف را صادر میکند اما این حکم از مسیر قدرت گرفتن نماد تولید نشده است.
بلکه ته مانده ای است از اسطوره ای که با آن مواجهه ای نداشته ایم. به عبارتی در ما رشد نکرده است. نمایه و نماد هر دو در حوزه ی دلالتهای ضمنی هستند در جوامع پیشرفته نمایه زیاد است و در جوامع پیش نرفته؛ نماد.
گاهی هم که نماد قوی شود خود به خود به نمایه تبدیل میشود سمبل ایندکس می شود. این در صورتی است. که نماد به دلیل حضور فراوان پیش چشم تصویری ذهنی از موضوع ایجاد کند نمادهایی که با غرایز و احساسات کار دارند زودتر از نمادهای دیگر نمایه میشوند مثل نمادهای اعلام خطر که تصویری ذهنی از عوامل خطرناک می سازند. این جا نیز باید به یاد داشت که تصویر ذهنی هر کس با دیگری متفاوت است. دلیل داوری متفاوت است اما اجماع بر یک چیز است. هم به یاد داشت که نمایه انتزاعی از حقیقت است.
داوری در مرتبه ی بعدی اسطوره میشود. اسطوره در داوری یعنی پیش داوری داوری در این مرتبه نیز مانند مرتبه ی نماد قالبی ست با این تفاوت که در این مرتبه قالب بی هیچ قراردادی به داور مقدم است. به عبارتی؛ قالب داور را می داوراند! داوری واسطه ی میان اسطوره و موضوع میشود گاهی می شود اسباب خیر، گاهی می شود باعث شر اسطوره یعنی اعتقاد کنسرو شده برای مصرف اجماع اسطوره ها جهان بینی را می سازد. در این مرتبه طبعاً رأی داوری در هر زمینه ای از پیش معلوم است. چنان چیزی که در انواع جشنواره ها و مسابقات هنری می بینیم؛ که شرکت کنندگان به محض باخبر شدن از فهرست داوران پیشاپیش می فهمند چه نوع آثاری رأی خواهد آورد. با این حال هرگاه داوری اسطوره شود؛ رأی داوری نماد است. نماد شده است. جایزه ای که به دست می آید مدالی که به گردن آویخته میشود یا هر نوع برندگی در هر محکمه ای بر حقانیت مطلق دلالت می کند. آن که اول میشود بهترین است؛ زیرا اسطوره به مطلقها راهنمایی میکند. اگر چه در پایان این جشنواره ها نیز عده ای یا همگان لب به انتقاد از داوری می گشایند اما برنده به سرعت از تمام مزایای کسی که حقانیت صد درصدی خود را به اثبات رسانده برخوردار میشود. مثلاً کارگردانی که در یک جشنواره ی سینمایی اول شده مورد هجوم انواع پیشنهاد از انواع تهیه کننده ها قرار میگیرد و خود پیش از فیلمنامه نویس اول یا فیلمبردار اول به بازیگری که اول شده هجوم می برد. بدیهی ست که میخواهند در اعتبارات و مزایای کسی که نماد پیروزی مطلق است سهیم شوند. اما اسطوره ی داوری تنها به داوران رسمی مربوط نمی شود. زیرا اسطوره با ذهن همگانی کار دارد. یعنی که اطرافیان دور و نزدیک میتوانند یک موضوع یا یک انسان را به مرتبه ی برترین برسانند میتوانند یک نماد از گردن شخصی بیاویزند و وادارش کنند تا پایان عمر آن را با خود حمل کند گاهی شغل اصلی چنین فردی حفظ و حراست از این نماد خواهد شد. از طرفی دیدیم که هرگاه نماد به اوج قدرت خود نزدیک شود نمایه میشود. یعنی که قطعیت خود را در اذهان وا می گذارد.
اگرچه کماکان اعتبارات و امتیازات صوری خود را یدک میکشد. این تنزل مقام از خاصیت کلی اسطوره می آید. اسطوره ها مدام در حال تغییر و تحول هستند. ضمن این که اسطوره وجاهت خود را از اذهان عمومی می گیرد. یعنی چنانچه داوری اسطوره شود صلاحیت فهم و اجرای صریح آن به همگان داده شده است. به یاد داشته باشیم که صدور احکام صریح همگانی با امکان داوری همگانی در مرتبه ی نمایه فرق می کند. اسطوره حکم قدسی صادر میکند در حالی که داوری در مرتبه ی نمایه صراحتاً بر نسبی بودن خود دلالت می کند. ضعف اسطوره ی داوری در قوت خودش نهفته است. هرگاه چیزی اسطوره شد، محکوم به تغییر و فناست زیرا اسطوره با نیازهای صریح جوامع کار دارد و این نیازها در تغییر و تکوین مدام اند. با این توصیف اگر ببینید که هنرمندی دارد خودش را تکرار میکند احتمال زیادی هست که او سرگرم حراست از نمادی باشد که روزگاری خود شما به گردنش آویخته اید. اگر احساس کنید که دوره ی چنین کسی تمام شده است. یعنی که اسطوره ها تغییر کرده اند.
این مرتبه از داوری ست که در این مسابقه یا چنین مسابقاتی به چالش کشیده میشود. برنده ی این گونه مسابقات کمتر از ۴۰ درصد رأی می آورد. آراء بیش از این اتفاق است بعید هم هست که تکرار شود. با واقع بینی بدون تعارف؛ معدل فرهیختگی داوران این مسابقه کمتر یا بیشتر از داوران مادرزاد جشنواره ها یا اطرافیان یک هنرمند نیست. البته که در این معدل با تجربه ها جور تازه واردین را میکشند اما این نیز حقانیت این برنده را بیشتر یا کمتر از حقانیت دارندگان نمادهای اسطوره ای نمی کند. تفاوت او در این است که پیروزی اش بر زمینه ای شفاف و صریح و بی ابهام رخ داده است. درصد آرا در چنین مسابقاتی نشان می دهد که برنده، الزاماً برترین نیست. او در زیر پایش سفتی ۲۰-۳۰ درصدی خواهد داشت و تا پایان عمر در اضطراب و رقص روی سکوی رفیع اوهام به سر نمی برد.
جلال تهرانی
با متن حاضر به بهانه ی نوع داوری مسابقه ی SendYourShot که به جای رأی یک هیأت داوری متمرکز به رأی مستقیم شرکت کنندگان مسابقه متکی است توسط جلال تهرانی نویسنده و کارگردان تئاتر نوشته شده است.